مامانه با کمال ناتوانی می گه نمی دونم این چطور شده که اینطوری شده.
شب تا نیمه شب زودتر نمی یاد.
دهنشم که چفت و بند نداره....
حالا خبر نداره بنده خدا که گل پسرش دودی هم هست (شاید هم می دونه و به روی خودش نمی یاره)
مامان-بابا جون می خوان بچشون بهترین باشه و درست تربیتش کنن (مهندس-دکتر تحویل جامعه بدن تا بتونن بهش افتخار کنن).
می گن پسرم دروغ نگو؛ اگه این کرو نکنی همه چیزت درست می شه.(فلان امام فرموده:....)
شب دوست باباش می آد جلوی در بابا می گه پسرم اگه فلانی بود بگو من نیستم
بچه بدون اراده تحلیلی تو مغزش (که مثل ضبط صوت ضبط می کنه) میکنه و اینو از لیست دروغ ها حذف می کنه.
بعد؛ بعدی و بعدی و بعدی....
وای که چه پسر خوبییییی
بابا سیگار نکشی!!!!.... ولی ....
بابا مرد باید سبیل داشته باشه مردونگی میاره ولی غیر بابا همه .....
خلاصه اینجوریه که تربیت می شه و آخرش می سه این گل پسر که تحویل جامعه بدیم تا چرخ مملکت رو بچرخونه!!!!!
من که بچه بودم مامانم می گه چند وفت بود که دهنت به فحش بد باز شده بود.(من که یادم نمیاد حسابی آخه خیلی کوچیک بودم).
میگه من که فهمیدم بهت گفتم مهدی یه بار دیگه بشنوم گفتی توی دهنت فلفل میریزم.
آقا/خانومی که شما باشی من تکرار کردمو چشیدم طعم ناز فلفلو.(این یتیکه رو یادمه حسابی)
مامان میگه گریه می کردی و می گفتی اگه بده چرا دایی می گه...
بنده خدا کوچیکا!
ولی دیگه طعم فلفل و نچشیدم.
------------------------------------------------------
نکته اخلاقی :
تربیت یعنی اینکه مثل پیامبر اگه خودت خرما خوردی (حتی کسی ندیده) به کسی نصیحت نکنی که خرما زیاد نخور
راستش من کاملا باهات موافقم ..بحه ها مثله آینه میمونن ! هر کاری مت بکنیم حه خوب و حه بد زود یاد میگیرن .....خدا رو شکر که فلفل کار ه خودش رو کرد !
در مدرسه حتی کتابها هم دروغ میگفتند
ما سادگی و بی آلایشی کوکب خانم را خواندیم
اما هیچ جا ندیدیم
خواندیم چوپان دروغگو به سزای اعمالش رسید
هیهات
که دروغگو را همیشه روی آخرین پله ترقی یافتیم...
...
اسما جان کجایی که می بینی یک دفه از اون پله ی آخر می افتن.
خدا حس نکنیم دردشو