نوشته های بی دلیل

بی دلیل؛ توضیح نداره دیگه...

نوشته های بی دلیل

بی دلیل؛ توضیح نداره دیگه...

دلیل برای دوست داشتن

از این طرف مجلس یه بوس می فرستم واسش و می گم سید بخدا خیلی دوست دارم.
با تعجب نگاه می کنه یه کم حالت فکر کردن به خودش می گیره و بعد زیر لب طوری که من بشنوم می گه بزار ببینم واسه چی دوسم داری.
می گم نامرد اون روز از این ور شهر نرسوندمت اونور شهر تازه کارتم داتم مگه ازت چیزی خواست؛ من به خاطر خودت می خوامت.
باز یه نگاه می کنه و لبخند روی لبی قشنگش نقش می بنده و می گه آها مرسی لطف داری مهدی جون.
منم که تونشتم قانعش کنم خوش حال می شمو می خندم.
______________________________
آخه چرا ما نمی تونیم کس یا کسانی رو به خاطر خودشون دوست داشته باشیم؟
چرا؟
نظرات 11 + ارسال نظر
صهبا پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 20:03 http://sahba20.persianblog.ir

سلام من که فکر می کنم ما ادمها خیلی وقتها با دلمون خیلی چیزها رو درک نمی کنیم و همش سعی می کنیم با دو دوتا چهارتای منطقی که داریم و به اعتقاد خودمون کامل کامله سر از همه چیز در بیاریم خب اینجوری میشه که دیگه هیچ کس و هیچ چیز رو دوست نداریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مهران جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 00:26 http://rooberoo.blogsky.com

خیلی ساده است چون ما آدم ها در خالصانه ترین نوع دوست داشتنمون هم به خاطر خودمون دوست داریم و عشق می ورزیم.
امتحان کن ببین حاضری کسی رو که خیلی دوستش داری دیگه نبینی؟

بید مجنون جمعه 17 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 20:41 http://from2008.blogsky.com

خوب عزیزم ساده اس
ما همه چی رو با معیارای بده بستونی می سنجیم

آیدا شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:49 http://sooskemehrabo0on.persianblog.ir

خوبه که خودت رو دست دلت سپردی.....تو این دنیا که کسی با دلش نمیاد جلو!وقتی یکی با دلش میاد جلو و با عقل قضاوت می شه ! نتیجه اش هم همین سوال و علامت تعجب سید می شه.....

اسماء دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:39 http://poozkhand.persianblog.ir

مدت زیادی به این سوال تو فکر کردم...هی که فکر کردم پیچیده تر شد..مثلا یه جا به این نقطه رسیدم که اگه من فلانی رو به خاطر خودش دوس دارم..پس بد قلقی هاشو نا مهربونی هاشو باید دوست داشت و نه تحمل باید زندگی کرد...اینجا بود که بی توقع بودن و یاد گرفتم...اما چه سخت لحظه هایی بود!!
بخش اعظم نتیجم از این فکر کردنها الان یهو از ذهنم پرید..اخه یه نتیجه جدیده..هنوز کاملا جا نگرفته !:(خیلی بد شد

اسماء دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:07

واسه دوتا پست قبلت که دی اومدم نظر گذاشتن :d

عابد دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:12 http://negaheman.blogsky.com/

سلام
نظرات بقیه دوستان جمیعا ، نظر حقیر است .
پیروز و سربلند باشید .

بیابان زده شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 13:01

بعضی وقتها ما خودمون هم نمی دونیم که کسی را به خاطر خودش دوست داریم یا بخاطر خودمون.
مثلاً وقتی لازم میشه یکی را که خیلی دوست داریم بخاطر خوشبختی اش ترک کنیم آنوقت می فهمیم که نه انگار خیلی هم به خاطر فقط خودش نبوده.
راستش خیلی احساس خوبیه دوستی هایی که بی انتظار است. کسی را دوست داشته باشیم چون خوب است و نه چیز دیگر مستقل از اینکه او چگونه با ما رفتار می کند و یا چه فایده ای برایمان دارد. آدم اونوقت احساس سبکی می کنه. انگار چیزی به تنش نچسبیده.
موفق باشی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 15:15

نمی دونم یه موقغ احساس می کنم که خودمو واسه خودم دوست ندارم ...

اسماء شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:19

کجایین؟..عیدتون مبارک

آیدا دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 21:48 http://aida.blogfa.com

عیدت مباررررررررررررررررررررررررررررررررک

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد